البرز آذر توسط پنتیا (لانا) قهرمان لقب گرفته است. داستان را البرز روایت می کند که روزگاری توسط زنی که دوستش دارد قهرمان بزرگی خوانده شد. با این حال ، او از عنوان نویسنده خودداری کرد. با توجه به اوضاع ، وی تصمیم گرفت که به دلیل خانواده اش از درگیری دوری کند. پنتیا ادامه می داد تا با البرز آذر کازانووا ، مارکو پولو ، قهرمان خود ، گل چیراژ جادو و غیره تماس بگیرد.
آذر با اعتماد به نفس با تمام موقعیت های زندگی خود روبرو شد و به حقیقت اعتقاد داشت. تجملاتی که در زندگی به دست آورد به دلیل فداکاری وی برای موفقیت در تجارت بود. آنها از هیچ میراث خانوادگی به ارث نرسیده اند.
مبارزه برای غلبه بر تمام مشکلات او با پافشاری در سن چهارده سالگی آغاز شد ، اما او علاقه به کار و فداکاری او را به موفقیت رساند. با این حال ، او همچنان منتظر نتیجه گیری موفقیت آمیز در دادخواست های طولانی مدت حقوق قانونی خود است. با گذشت زمان ، اولین عشق او همسرش بود که روژان همچنان در کنارش بود. پس از آن ، برخی از دختران دوست داشتنی از راه او عبور کردند. مهمترین عشق پنتیا بودن دوم بود.
رویای آذر برای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق از جوانی آغاز شد. تلاش وی برای دستیابی به نام در دنیای شرکت ها تا حدی محقق شد ، اما برخی از رقبای کثیف تجاری وی را در خریدهای دروغین مهار کردند. در آینده ای قابل پیش بینی ، داستان کامل زندگی او نوشته خواهد شد به امید اینکه قلب خوانندگانش را لمس کند. alborzazar.net